سیاوش دمیریان موسیقیدان و نوازنده پیانو در گفتگو با خبرنگار موسیقی دیباچه درباره وضعیت موسیقی کلاسیک گفت : بهتر است پیش از پردازش به وضعیت موسیقی کلاسیک در ایران به بررسی واژه موسیقی کلاسیک بپردازیم.از نگاه بهترین و تاثیر گذارترین معلم تاریخ بشر لئونارد برنشتاین، موسیقی کلاسیک موسیقی است که در دوره کلاسیک یعنی در قرن هجدهم در دوران موتسارت، هایدن و بتهوون نگاشته شده اما منظور ما از این نوع موسیقی، موسیقی دقیق، علمی و با تفکر و فلسفه است. موسیقی که نت به نت آن فکر شده و با منطق و فلسفه نگاشته شده است. کسی که به موسیقی علنی و جدی گوش می دهد مثلا سمفونی فانتستیک هکتور برلیوز یعنی شخصیست که از فیلتر ادبیات (به دلیل اینکه داستان این سمفونی اثری از لرد بایرون است) شعر، تاریخ هنر و فلسفه گذشته است، این شخص بسیار منظم در زندگی روزمره و با دیسیپلین است چرا که موسیقی جدی از نظم نابی (به دلیل علوم نظری موسیقی ازجمله هارمونی، کنتر پوان و فرم) برخوردار است و شنونده آن نیز خود به خود با این نظم ناب رشد و نمو پیدا می کند.
این هنرمند در ادامه بیان کرد: خوشبختانه به دلیل محدودیت،در ایران مقداری وضع موسیقی از منظر عمومی تا حدی بهبود یافته و مردم به فراگیری و شناخت موسیقی جدی می پردازند و سعی بر آموزش دیدن فرزندان خود در این راه دارند که اتفاقی بسیار بزرگ و روشن است. مخاطبین موسیقی جدی از جمله جوانان در ایران نسبت به سالهای اخیر رو به افزایش بوده (اما درصد کمی) و این نشانگر این است که موسیقی جدی دارد مسیر تازه ای را پیدا می کند و می پیماید. البته متاسفانه در تمام دنیا به دلیل زندگی فست فودی سلایق بسیار تحلیل رفته و این اول از همه دامان موسیقی جدی را می گیرد چرا که این نوع موسیقی همان طور که در تعریف آن ارائه دادم مستلزم مطالعه و تفکر عمیقی است که در دنیای امروز شاید تنها واژه آن معنی می یابد اما این دلیل نیست که بگوییم همه اقشار جامعه تحت تاثیر این رویداد ناگوار هستند.
دمیریان افزود: خوشبختانه هنوز در دنیا سیمون راتل، دانیل بار نبویم، آلفرد برندل و آندریاس شیف، مهران روحانی، فرید عمران و بزرگان دیگر نفس می کشند و تا زمانیکه سایه این بزرگان بر سر موسیقی ایران و دنیا است موسیقی جدی نیز در جریان است و نسل هایی که توسط این بزرگان تربیت می شوند هدایتگر نسل های بعد از خود هستند و چراغ موسیقی جدی را روشن نگاه می دارند. زمانیکه سخن از موسیقی جدی به میان می آید دو تعبیر در آن وجود دارد موسیقی پیانویی و یا مجلسی (آنسامبل های کوچک از قبیل دوئت، تریو، کوارتت، کوئینتت و...) و موسیقی ارکسترال که در رابطه با نوع اول باید بگویم که خوشبختانه در ایران آن تعداد نوازندگان درست و استاندارد پیانو رو به افزایش است (به دلیل توانایی تحصیل در اروپا، آمریکا و...) و همچنین موسیقی مجلسی نیز تا حدودی در تکاپو است و اجراهای نزدیک به استاندارد را از آنسامبل های مختلف شاهد هستیم.
این موسیقیدان و نوازنده پیانو در ادامه عنوان کرد: عموما در یک گروه کوچک آنسامبل همه اعضا همدل، یکرنگ، یک صدا هستند که می توانند اتفاق هنری مطلوبی را رقم بزنند اما در بحث موسیقی ارکسترال از نظر من معضل اصلی ما در ایران در موسیقی کلاسیک ارکسترهای بسیار از استاندارد به دور سمفونیک و ملی هستند. در اینجا از مسئولان به خصوص ارکستر ملی این سوال را دارم آیا رپرتوار اجرایی از آهنگسازان معاصر ایران از قبیل مایسترو احمد پژمان، هوشنگ استوار، مرحوم مرتضی حنانه، حسین دهلوی و بزرگان دیگر موجود نیست که باید به نواختن موسیقی یک فیلم بپردازند؟ در تعریف موسیقی فیلم این مساله کاملا عیان است که موسیقی مختص آن صحنه و آن فیلم نوشته شده نه اینکه به عموم در سالن کنسرت ارائه شود. من واقعا این موضوع را نمی فهمم که چرا باید موسیقی فیلم های نوستالژیک مرحوم حاتمی در غالب کنسرت به مخاطبین ارائه شود؟ تعداد بی شماری رپرتوار تاکنون اجرا نشده از آهنگسازان خودمان وجود دارد پس چه کسی و چه زمانی باید نیم نگاهی به این آثار بسیار ارزشمند و بسیار برخوردار از تکنیک استاندارد کمپوزیسیون داشته باشد؟ آیا دیگر با احساس مردم بازی کردن برای پر کردن و یا دیده شدن بس نیست؟ هدف ارکستر و موسیقی جدی آگاهی سازی است، پس چرا نباید از آهنگسازان برجسته و زبده امروز در رپرتوار ارکستر های ملی وسمفونیک قرار داشته باشد؟ جمعی از نوازندگان این دو ارکستر از توان تکنیکی بسیار خوبی برخوردار هستند و می توانند از پس قطعات پیچیده آهنگسازان ما بر آیند اما صد متاسفانه از این نوازندگان حداقل تواناییشان استفاده می شود. بزرگترین ضعف ارکستر های ما مدیریت این مجموعه ها است.
این نوازنده پیانو در ادامه تایید کرد: مطلب دیگر و اسفبار تر از رپرتوار تمرینات روی رپرتوار است. من واقعا فقط در ایران دیده ام که نوازندگان (که اکثرا یک اکیپ ثابت هستند) را دو هفته قبل از اجرا گردآوری کرده و قرار داد می بندند و در عرض ۲ هفته رپرتوار مثلا شهرزاد کورساکف و یا سمفونی ۵ بتهوون و یا اثری از آهنگساز معاصر خودمان را روی صحنه اجرا می کنند. خوب معلوم است که با تمرین ۲ هفته ای چه از آب در می آید. صرفا نتهای قطعه اجرا می شود و هیچ ماندگاری و جاودانگی وجود ندارد. در این اجراها قیاس ارکسترهای ایران با خارج از ایران حتی کشورهای اطراف بسیار قیاس اشتباهی است به این علت که نوازندگان ما کلا تمرین کردن را ملاک نوازندگی قرار نمی دهند که از این بدتر و اسفبارتر نیست که نوازنده از مسئولیت خود که تمرین روزانه بر روی رپرتوار است سر باز می زند به این بهانه که بغل دستی من می نوازد و من اگر حتی روی هوا هم آرشه بکشم مشکلی ایجاد نمی شود این فاجعه به معنای کلمه است.
وی عنوان کرد: موسیقی جدی به دنبال خود دیسیپلین و نظم می آورد چیزی که اصلا و ابدا در نوازندگان ارکستر های ما وجود ندارد و اگر شخصی پیدا شود که از ایشان انتظار تمرین کردن و وقت گذاشتن بیش از حداکثر ۲ هفته روی رپرتوار را داشته باشد او را غیر حرفه ای قلمداد کرده و جبهه بسیار بد و بی ادبانه ای جلوی او می گیرند. هر نوازنده یا هر کسی که در فضای هنر نفس می کشد باید از هنر انسان بودن و اخلاق درست هنرمند بودن را بیاموزد چیزی که به هیچ عنوان در نوازندگان و طیف عظیمی از هنرمندان ما در هر زمینه هنری یافت نمی شود. کسی ساز زدن آن یکی را قبول ندارد (نوازندگان خصوصا ساز زهی در ایران می پندارند که یا هایفتز هستند و یا اویستراخ مگر اینکه عکس این مطلب ثابت شود). شمار بسیار عظیمی از نوازندگان ارکستر اعم از زهی و بادی در ایران مشکل بسیار زیاد فالشی نت دارند یعنی هنوز در زدن نت سالم مشکل دارند و پر از ادعا هستند این افراد از کم دانایی و یا نادانی مردم نهایت سو استفاده را دارند. معضل دیگر رهبران ارکستر در ایران است که به تعدادشان روز به روز اضافه می شود. رهبری ارکستر در میهن ما یک سو تفاهم بسیار بزرگ است زیرا هر کس که برای نوازندگی و یا آهنگسازی آینده ای را نمی بیند یک باگت دست می گیرد و چند نوازنده را گرد هم می آورد و شروع به رهبری می کند.
این هنرمند در پایان گفت: من خدا را شاکرم که در چندین مستر کلاس رهبری نزد اساتید بزرگی چون مایسترو فقید ماریس جانسون، سایمون راتل، ژوزف اشتولز و جوردی ساوال در وین شرکت کرده ام هم به عنوان عضو فعال (در مستر کلاس مایسترو ماریس جانسون و ژوزف اشتولز) و هم به عنوان عضو غیر فعال شرکت داشته ام. همه این بزرگان در درجه های بسیار بالای هنر موسیقی قرار دارند و به تمام علوم نظری و آنالیزی موسیقی و همچنین دانش نوازندگی پیانو اشراف کامل دارند. پیانیست و رهبر هر دو به یک اندازه ارج دارند چرا که هر دو مفسرین آثار می باشند به عقیده من کسی که می خواهد آثاری را تفسیر کند باید ۲ برابر خالق اثر از لحاظ علمی به اثر اشراف داشته باشد تا بتواند به تفسیر درست بپردازد. تفسیر موسیقی فقط و فقط معطوف به دانش موسیقی نیست (چرا که آن وظیفه همه ما است). به طور کلی باید از هنر های دیگر چون نقاشی، تئاتر، ادبیات، سینما و عکاسی تاثیر بپذیرد و مطالعه داشته باشد چرا که همه هنر ها به یکدیگر پیوند زده می شوند با یکدیگر در ارتباط مستقیم هستند. رهبر ارکستر یعنی قله نهایی در موسیقی که هم پیانیست بسیار کار کشته ای است هم عالم موسیقی به معنای کلمه است و هم درک والا و همه جانبه ای از اثر دارد اتفاقی که به ندرت در رهبران حال حاضر ایران می افتد. من به شخصه دست مایسترو نصیر حیدریان را می بوسم که رهبر به معنای واقعی است و می تواند نسل بسیار موفقی از رهبران را آموزش دهد. برخی رهبران جوان ما متاسفانه کوچکترین تفکر و یا بهتر است بگویم کوچکترین اشرافی (به طور عمیق) روی قطعه مورد نظر خود ندارند و فقط دست تکان می دهند (آن هم به غلط). تعدادی از رهبران هستند که متاسفانه به دلیل وجود انسان های غیر واقعی در رهبری فرصت کار و فعالیت را نمی یابند چه بسا که اگر این عزیزان به جامعه حرفه ای راه یابند شاهد رشد بسیار زیاد موسیقی جدی خواهیم بود. امید است که روزی این معضلات در جامعه ما حداقل کمتر شود و شاهد وضعیت نسبتا به سامانی از موسیقی ارکسترال در ایران باشیم.
گفتگو از غزاله سعادتی